بسم الله الرحمن الرحیم
نیت، روح عمل
پایه و اساس هرکار و معیار ارزش هرعبادتی نیت است. در کتابهای فقهی و اخلاقی نیت به دو معنی اطلاق می شود:الف: نیت به معنای قصد محقق عنوان عمل.ب: نیت به معنای انگیزه و داعی بر عمل. توضیح اینکه عناوین و خصوصیات اعمال بردو نوع است: - عناوین قصدیه – عناوین غیرقصدیه . عناوین قصدیه عناوینی است که بدون قصد و عنایت خاص محقق نمی شود، مانند احترام و تکریم و تجلیل و اقتدا در نماز جماعت، وضو، غسل، نماز و ... به طور مثال، در مورد احترام و اکرام به اشخاص تنها سلام کردن و برخاستن کافی نیست، زیرا گاهی سلام و قیام به عنوان تمسخر انجام می پذیرد و هیچ گونه احترامی در آن ملحوظ نمی شود. سلام و قیام در صورتی تحیت و احترام است که با این قصد انجام گیرد. همچنین اقتدا در نماز جماعت به صرف شرکت در جماعت محقق نمی شود بلکه باید به قصد اقتدای به امام جماعت باشد. همین طور وضو و غسل و نماز، که صرف شستشو و یا صرف خواندن حمد و سوره به قصد نماز باشد و تنها به وجود سلسله اعمال و حرکات مقصود محقق نمی شود. پس در این گونه اعمال و عبادات نیت معتبر است یعنی قصد عبادت در مقام عمل باید به طور جدی ملحوظ گردد.
اما نیت به معنی داعی و انگیزه بر عمل، یعنی پیش از آنکه انسان برای ادای نماز برخیزد این سوال پیش می آید که انگیزه انجام نماز چیست؟ همچنین کسی که در برابر استاد به عنوان احترام قیام می کند این سوال مطرح می شود که با چه انگیزه ای به استاد احترام می کند؟سایر اعمال و عبادات نیز این گونه است. خلاصه، بحث در این است که انگیزه واقعی یعنی آنچه انسان را وادار به عمل می کند، چیست. آیا خالصانه و مخلصانه این عبادات را انجام می دهد یا آنکه ریا و تظاهر و سایر مقاصد دنیوی و دواعی غیرالهی او را وادار به انجام عمل یا عبادات کرده است؟ آیا احترام به استاد برای این است که حقوق استادی و معلمی را ادا کرده باشد یا به خاطر این است که روز امتحان نمره خوبی بگیرد و یا حداقل برای اینکه همرنگ جماعت شود در برابر استاد می ایستد و احترام می کند؟ و همچنین آیا شرکت در نماز جماعت باری اطاعت از دستور خداوند و حفظ وحدت مسلمین است یا برای تظاهر و خدای نکرده برای دورویی و نفاق و جاسوسی ...؟با توجه به این مقدمه باید دانست که نیت به هردو معنا مقوم اعمال و عبادات است و اینکه در کتابهای فقه و اخلاق ذکر کرده اند که در عبادات نیت معتبر است، هردو معنی منظور است. به این جهت می بینیم در کتابهای فقهیه می گویند: « نیت همان قصد عنوان عمل به ضمیمه انگیزه اطاعت از امرخدا است. که انگیزه انسان در انجام عمل تنها باید اطاعت امر الهی و تقرب به او باشد.نکته دیگر که توجه به آن ضرورت دارد این است که آنچه درصدر بحث در مورد نیت گفته شد شامل هردو بُعد آن (قصد و انگیزه) می شود. یعنی خلقیات انسان، هم مورد انتخاب عناوین اعمال و تنوع آن و هم در مورد انگیزه ها و تنوع دواعی، موثر است و مَثَل معروف « از کوزه همان برون تراود که در اوست» درهر دو مورد صدق می کند. یعنی انتخاب این گونه عناوین با چنین انگیزه هایی همه و همه متاثر از خلقیات و ملکات انسان است. یک انسان مادی نماز را از دیدگاه ورزش و تحرک جسمی توجیه می کند، ولی انسان مومن آن را از بعد عبادی و ملکوتی می پذیرد و برای هریک از شرایط و ارکان و افعال و اذکار نماز اسراری معنوی و ماورایی تصویر می کند.) نیت تا آن درجه موثر است که چنانچه عملی غیرعبادی و مباح با صیغه الهی و قصد قربت انجام شود عنوان عبادت به خود می گیرد و دارای اجر و ثواب می شود. مثلا اگر غذا خوردن یا استراحت را با این قصد انجام دهیم که با خوردن غذای خوب و استراحت کافی بتوانیم بهتر عبادت کنیم و یا بیشتر در خدمت مردم باشیم آن غذا خوردن و استراحت عبادت محسوب می شود و حال آنکه این گونه اعمال ذاتا عبادت نیست. پس، با این وضع می توان گفت که نیت، روح عمل و حقیقت آن است. به تعبیر دیگر، آنچه در اسلام اهمیت دارد جنبه باطنی و حقیقی عمل است که ارزش و قبولی اعمال به آن بستگی دارد. در این مورد توجه شما را به چند حدیث جلب می کنیم:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
همانا اعمال وابسته به نیت است و برای انسان همان است که قصد کرده و هدف قرار داده. هرکس به خاطر خدا و رسول هجرت کرده هجرتش به سوی خدا و رسول است و هرکس به خاطر زنی که با او ازدواج کند و یا به خاطر ثروتی که به چنگ آورد هجرت کرده است هجرتش به سوی همان خواهد بود. (۱)
و نیز فرمود:
(
نیت مومن از عمل او بهتر و نیت کافر از عمل او بدتر است، و هرکس طبق نیتش کار می کند.(۲)
تاثیر نیت در ثواب و عقاب
تاثیر نیت تا آن حد است که انسان به صرف هواداری از گروهی در ثواب و عقاب با آنها شریک می شود. هنگامی که خدای متعال امیرالمومنین علیه السلام را در جنگ جمل پیروز ساخت یکی از یاران آن حضرت گفت: چه خوب بود برادرم همراه ما بود و پیروزی شما را بر دشمن می دید و در فضیلت این جهاد شرکت می کرد.
فَقَالَ علیه السلام: أَهَوَى أَخِيكَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا أَقْوَامٌ فِي أَصْلاَبِ اَلرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ اَلنِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ اَلزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ اَلْإِيمَانُ. (۳)
... امام علیه السلام پرسید: آیا برادرت از هواداران ما است؟ آیا دلش با ما هست؟ عرض کرد: آری. فرمود: پس او هم در این معرکه با ما بوده است. [نه تنها او بلکه] آنان که در صلب پدران و رحِم مادران با ما هم عقیده و هماهنگ هستند نیز در این جنگ با ما شریک اند. به زودی گذشت زمان آنها را به دنیا خواهد آورد و دین و ایمان بوسیله آنان نیرو خواهد گرفت.
ابن ابی الحدید پس از بیان این خطبه می نویسد: «ابوالاسد دئلی می گوید: هنگامی که امیرمومنان علیه السلام در جنگ جمل پیروز شد به همراه گروهی از مهاجرین و انصار که من نیز در میان آنها بودم در شهر بصره وارد بیت المال شد. وقتی چشم آن حضرت به اموال زیادی که در بیت المال بود افتاد آنها را مخاطب قرار داد و گفت: ای درهم و دینار، غیر مرا فریب دهید! سپس دستور داد به هرکدام از یاران آن حضرت پانصد درهم بدهند. وقتی که تمام آن درهمها را بین اصحاب تقسیم کردند ابوالاسد گفت: با اینکه تعداد افراد دوازده هزارتن بود به خدایی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبری مبعوث کرد حتی یک درهم کم و زیاد نشد. گویی امیرمومنان از مبلغ و میزان پولها باخبر بود»
سپس ابن ابی الحدید می نویسد: «شخصی به نام حبه عرنی گفت: پس از اینکه امام علیه السلام بیت المال را میان اصحاب خویش تقسیم کرد و خود او نیز همانند دیگران پانصددرهم برداشت، فردی که در جنگ شرکت نکرده بود خدمت آن بزرگوار رسید و گفت: ای امیرمومنان! گرچه من از نظر جسمی همراه شما نبودم و نتوانستم در جنگ شرکت کنم اما دل من با شما بود و مایل بودم که در این جنگ با شما همگام باشم. به من هم از این پول چیزی عنایت فرما. امام علیه السلام قسمت خود را به او داد و چیزی برای خویش باقی نگذاشت»(۴)
این مطالب بیان کننده این است که اگر کسی از کار دیگران راضی باشد با آنان شریک خواهد بود
نیت و ساختار شخصیت انسان
همان گونه که نیت د رکیفیت عمل و ارزش آن موثر است در ساختار شخصیت انسان نیز تاثیر بسزایی دارد. اگر بخواهیم مراتب شخصیت افراد را بشناسیم باید آن را در لابلای انگیزه ها و اهداف آنان جستجو کنیم. آیا آن کس که تنها برای سیر کردن شکم خود فریاد می کشد با آن کس که برای نجات عامه مردم تلاش می کند برابر است؟ و آیا آن کس که برای غنیمت به جبهه می رود با آن کس که برای رضای خدا می جنگد مساوی است؟ این برابری و نابرابری با شخصیت روحی افراد و مقاصد آنها در ارتباط است نه با اعمالشان، که عمل به حسب ظاهر یکی است و با هم فرق ندارند. هردو فریاد می کشند و یا هردو می جنگند، ولی تفاوت در انگیزه فریاد است و با این مقیاس میزان ، امام صادق علیه السلام بندگان خدا را به سه گروه تقسیم می کند و هردسته را متناسب با انگیزه ای که در پرستش دارند به عنوان خاصی توصیف می فرماید:
بندگان خدا سه دسته اند: گروه اول آنها که از ترس عقاب و آتش دوزخ خدا را عبادت می کنند؛ این گونه پرستش، عبادت بردگان است. گروه دیگر کسانی هستند که به خاطر اجر و ثواب خدا را می پرستند؛ عبادت اینان عبادت نوکران و مزدگیران است. قشر سوم آنهایی هستند که چون خدا را دوست دارند او را می پرستند؛ و این عبادت آزادگان است، یعنی کسانی که نه اجیرند و نه برده، بلکه به خاطر علاقه به خدا و از روی خلوص عبادت می کنند و این بالاترین عبادت است.
ملاحظه می کنید که چگونه امام صادق علیه السلام بندگان خدا را به تناسب نیات و اهدافشان تقسیم می کند و هرگروه را با شخصیتی متناسب با انگیزه و هدفی که در پرستش خداوندمتعال دارد از گروه دیگر متمایز می سازد.
نیت و پیوندهای اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی و ملی
نیت علاوه برآنکه نمودار شخصیت فردی ( «منِ» فردی) انسان است از پیوندهای اعتقادی، اجتماعی و ملی ( «من» اجتماعی) نیز حکایت دارد. در منابع اسلامی اشاراتی در این زمینه دیده می شود که مجموعه آنها را در سه جمله می توان خلاصه کرد:
1.هرکس به عملی راضی باشد مانند کسی است که آن را انجام داده است.
2.هرکس به عمل قومی (گروهی) راضی باشد از آنها است.
3.هرکس نسبت به گروهی هوادار باشد با آنها در ثواب و عقاب شریک است. (گرچه عنوان بحث در این گونه احادیث رضا و سخط و احیانا حب و بغض است ولی باید دانست که ارتباط سخط و رضا و حب و بغض با نیت از قبیل ارتباط علت و معلول ولازم و ملزوم است و میان آنها پیوندی تنگاتنگ وجود دارد و نیت نمودی است از حب و بغضها و خشنودی و ناخشنودیها. بنابراین آنچه در مورد رضا و سخط صادق است در مورد نیت نیز صدق می کند)
از حضرت علی علیه السلام در این باره جمله جالب و جامع الاطرافی آمده که جامع هرسه مضمون است:
یعنی با اینکه مردم هرکدام به کاری مشغول اند که از نظر زندگی و آداب و رسوم و شکل و رنگ با هم تفاوت دارند، اما تنها چیزی که آنها را به یکدیگر پیوند می دهد و به صورت یک جامعه و یک ملت و یک گروه درمی آورد. رضا و سخط (خشنودیها و ناخشنودیها) یعنی وحدت در عقیده و آرمان و هدف است. (۵)
این ضابطه حاکی از یک خصیصه جمعی و نشانه روح اجتماعی است که افراد را از نظر عقیده و عمل با یکدیگر مرتبط می سازد و از نظر اجتماعی و فرهنگی و ملی به آنها وحدت می بخشد. از دیدگاه حضرت علی علیه السلام یگانه ملاک وحدت یک ملت، خشنودی و ناخشنودیها است و معیارهای دیگر از قبیل نژاد و زبان و رنگ و محیط جغرافیایی باید به عنوان عوامل جنبی مطرح شود؛ یعنی اشتراک در حب و بغض که حکایت از نوعی اشتراک در عقیده و فرهنگ و هدف در زندگی می کند تنها عاملی است که افراد را به صورت ملت بیگانه و پیکر واحد درمی آورد و سرنوشت آنها را به یکدیگر گره می زند و اما بقیه، عوامل جنبی و فرعی است.
پی نوشت ها:
۱) سنن ترمذی،چاپ بیروت،ج4/ص179)
۲) وسائل الشیعه، چاپ اسلامیه،ج1/ص35؛بحارالانوار،چاپ بیروت،ج67/ص189
۳)نهج البلاغه فیض الاسلام،خطبه12)
۴) (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج1/صص249 و 250)
۵) نهج البلاغه فیض الاسلام،خطبه 192)
گردآورنده: واحد تحقیق و پژوهش موسسه فرهنگی قرآن و عترت اسوه تهران