کی دیگر از محرّمات (که از عوامل غیبت هم به شمار می رود) سخریّه و استهزاء است . این عامل گرچه خودنیز از عوامل و انگیزه های دیگر ناشی می شود که در جای خود قابل بررسی است ، ولی اینک بحث در اطراف قریبه غیبت (یعنی عواملی که بی واسطه در ارتکاب غیبت موثرند ) می باشد و شک نیست که سخریه و استهزا ء یکی از آن عوامل است که بسیاری از اوقات انسانهای ضعیف الایمان را وادار به غیبت می کند .
آری ، هستند کسانی که به منظور بی اعتبار کردن دیگران از عامل تمسخر بهره می گیرند و برای مجلس آرایی و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه می گذارند و با کارهایی از قبیل تقلید در راه رفتن ، سخن گفتن ، غذا خوردن و خلاصه هر طریقی از اشاره و کنایه و ... دیگران را به مسخره می گیرند و از این راه حس خودپسندی و انتقام جویی خویش را اشباع میکنند و حداقل با خرج کردن آبروی دیگران مستمعان ودوستان خود را راضی می سازند و بدین جهت است که قرآن کریم از این عمل شدیداً نهی کرده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرارداده است و امر به توبه کرده می فرماید :
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (حجرات /11)
« ای کسانی که ایمان آورده اید ! نباید گروهی از مردان شما گروهی دیگر را استهزا کنند ، شاید آنها که مورد استهزاء واقع می شوند بهتر از مسخره کنندگان باشند . و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند ، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آنها که مسخره می کنند بهتر باشند . و مبادا از یکدیگر عیب جویی کنید و زنهار از این که یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن ، نامی که نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است .»
برخى از مفسّران در شأن نزول آیه فوق گفته اند: این آیه در باره ثابت بن قیس بن شماس نازل شده است. ثابت گوشهایش سنگین بود و هنگامى كه وارد مسجد مىشد براى او راه باز مىكردند تا برود نزدیك پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم بنشیند و سخنان حضرت را بشنود. یك روز وارد مسجد شد در حالى كه مردم از نماز صبح فارغ شده و هر كدام در جایى نشسته بودند. ثابت نیز طبق روش هر روز سعى مىكرد نزدیك پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم بنشیند، به این جهت جمعیت را می شكافت و می گفت جا بدهید، جا بدهید تا خدمت پیامبر بروم.
سر انجام یكى از آنها گفت همین جا بنشین . او نیز همانجا نشست ولى از اینكه راهش ندادند تا نزدیك پیامبر بنشیند به شدت ناراحت شد. پس از اینكه هوا روشن شد ثابت از روى ناراحتى گفت: این مرد كیست؟ گفت: من فلان كس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام مادر او را طورى بر زبان جارى كرد كه در آن دوران (دوران جاهلیت) این گونه تعبیر را مایه سرزنش و ملامت میدانستند. آن مرد شرمنده شد و از خجالت سر به زیر افكند، سپس این آیه نازل شد. (مجمع البیان ، چاپ بیروت ، ج 9 ، ص 135)
• یادآورى :
ملاك و میزان و معیار ارزشها نزد خداى متعال تقوا و پاكدامنى است. ( در قرآن کریم پنج معیار برای فضیلت و برتری میان افراد بشر ذکر شده است که عبارت است از :
الف. تقوا که فرمود : «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم » (حجرات / 13) : بهترین شما با تقواترین شما است ...
ب. عقل و تعقل (بکارگیری عقل) که خمیر مایه سایر ارزشها است و آیات فراوانی از قرآن کریم بر آن گواهی می دهد .
ج. جهاد در راه خدا ، چنانکه می فرماید :
«لاَّ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُـلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا » (نساء/95)
(افراد با ایمانی که بدون بیماری و ناراحتی از جهاد بازنشستند با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند یکسان نیستند . خداوند مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد کردند بر قاعدان برتری بخشیده و به هر یک از این دو دسته (نسبت به اعمال نیکشان) خداوند وعده پاداش نیک داده و مجاهدان را بر قاعدان برتری و پاداش عظیمی بخشیده است.)
د. ایمان
ه. علم و دانش . علم و ایمان دو معیار اساسی و دو رکن شجره طیبه فضیلت و انسانیت است .
قرآن کریم در این باره می فرماید :
«...يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ...» (مجادله/11)
(...خداوند به آن ها که ایمان آورده و بهره ای از علم دارند درجات بزرگی ارزانی می دارد ...)
ولی باید دانست که در میان تمام ارزش ها تقوا از همه بالاتر است بلکه تقوا اساس و پایه تمام ارزش ها است زیرا بدون داشتن تقوا نه علم کارساز است و نه جهاد راهگشا و نه عقل راهنما و نه ایمان می تواند انسان را به سر منزل مقصود برساند . در زمینه تقوا است که عقل حقایق را درک می کند و علم حلال مشکلات است . این همه تعریف و تشویق و ستایش از علم مشروط به آن است که هدف از تعلیم و تعلم شناخت حقیقت و آگاهی به مسئولیت و خدمت به بندگان خدا و تحصیل خشنودی پروردگار متعال باشد ، وگرنه نتیجه علم همان خواهد شد که مولوی می گوید :
بدگهر را علم و فن آموختن دادن تیغ است دست راهزن
تیغ دادن در کف زنگی مست به که آید علم ناکس را به دست
علم و مال و منصب و جاه و قران فتنه آمد در کف بدگوهران
مثنوی ، دفتر چهارم ، ص 693 )
از این رو هیچ كس حق ندارد دیگرى را كوچك بشمرد و با چشم حقارت به او بنگرد، چه بسا همین شخص پیش خدا آبرومند باشد.
مقام مومن در پیشگاه خدا
بنده مومن نزد خداوند بسیار عزیز و محترم است . خداوند بندگان مومن را دوست می دارد و عزت و سربلندی را از آن مومنان می داند ، چنانکه می فرماید : «... وَ لِلّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنینَ...» (منافقون / 8)
(... عزت و سرفرازی تنها از آن خدا و پیامبر و مومنان است ...)
به همین جهت در سوره حجرات آیه « لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ » فرمود : هر کس مومنان را مسخره کند و یا با القاب زشت از آنها یاد کند در زمره ستمکاران محسوب می شود . و در جای دیگری می فرماید : « الَّذینَ یَلْمِزُونَ المُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤمِنینَ فِى الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لا یَجِدُونَ الا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ »(توبه / 79) (آنان که از مومنان متعبد و متعهد به خاطر صدقاتی که در راه خدا می دهند انتقاد و عیب جویی می کنند و نیز افراد بی بضاعتی را که حداکثر توانشان را در طبق اخلاص نهاده اند به مسخره می گیرند ، خداوند نیز آنها را مسخره خواهد کرد و برای آنان عذابی دردناک در پیش است .)
همچنین در احادیث اسلامی آمده است که احترام به مومن احترام به خدا است و اهانت و تحقیر مومن اهانت به ذات اقدس الهی و موجب خشم خداوند سبحان است و در حدیثی قدسی آمده است : خداوند به کسانی که مومنان را بیازارند اعلان جنگ می دهد :
« عن أبی عبد اللّه ـ علیه السلام ـ قال: قال اللّه عزّ و جلّ: لِیَأذَنْ بِحَرْبٍ مِنّى، مَنْ اذَلَّ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ وَ لِیَأمَنْ مِنْ غَضَبى مَنْ اكْرَمَ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ » (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صدوق ، ص 284 ؛ محاسن برقی ، انتشارات اسلامیه ، چاپ دوم ، ج 1 / ص 97)
(از امام صادق علیه السلام آمده است که خداوند عز و جل فرمود : کسی که بنده مومن مرا خوار شمارد باید بداند که خداوند با او در جنگ است و کسی که بنده مومن مرا تعظیم و تکریم کند بی شک از غضب من در امان است .)
رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :
« و من اذلّ مؤمنا اذلّه اللّه .... » (امالی طوسی ، ص 114)
... کسی که مومنی را خوار شمارد خدا او را ذلیل خواهد کرد .
امام صادق علیه السلام فرمود :
« من حقّر مؤمنا لقلّه ماله حقّره اللّه فلم یزل عند اللّه محقورا حتّى یتوب ممّا صنع...» (مشکوه الانوار ، چاپ نجف ، ص 59 . حدیث دیگری به همین مضمون در ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صدوق ص 299 از آن حضرت نقل شده است )
(کسی که به خاطر فقر و تهیدستی مومنی را کوچک شمرد خداوند او را کوچک می شمارد و همیشه در نزد خدا خوار و زبون است تا آنکه از کردارش توبه کند ... )
حرمت مومن از حرمت کعبه بیش تر است
ابن ابی الحدید در شرح این جمله از نهج البلاغه (اذا استولی الصلاح علی الزمان واهله ... ) (ترجمه آن در بحث سرچشمه غیبت تحت عنوان نکته بسیار مهم در تفکیک موارد آمده است ) روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین نقل می کند :
« و الخبر ما رواه جابر قال: نظر رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم إلى الكعبه فقال: مرحبا بك من بیت ما اعظمك و أعظم حرمتك و اللّه انّ المؤمن أعظم حرمه منك عند اللّه عزّ و جلّ، لأنّ اللّه حرّم منك واحده و من المؤمن ثلاثه: دمه و ماله و أن یظنّ به ظنّ السّوء ... » (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ،ج18 / ص 278)
جابر روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به کعبه نظر افکند و فرمود :
(آفرین بر تو ، خانه ای که چقدر بزرگی و احترام تو زیاد است ! سوگند به خدا ، احترام مومن نزد خدا از تو بیبشتر است ، زیرا حرمت تو فقط از یک جهت است { که خونریزی در تو حرام است } ، ولی مومن از سه جهت احترام دارد :
1- خون وی محترم است .
2- مال او حرمت دارد .
3- بدگمانی نسبت به او حرام است .)
• تذکر لازم :
چنانکه قبلا یادآور شدیم آنچه بیش از هرچیز در پیشگاه خدای متعال اهمیت و ارزش دارد تقوا است و سایر امور از قبیل پول و جاه و مقام و منصب و ... دلیل بر عظمت و محبوبیت انسان نیست . از این رو نباید در هیچ مومنی به دیده حقارت و پستی نگریست ، چرا که ما نمی دانیم اولیای خدا چه کسانی هستند ، چون از باطن افراد جز پروردگار هیچ کس آگاه نیست ، چنانکه حضرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز در ضمن یکی از سخنان خود فرمود :
« إنّ اللّه عزّ و جلّ كتم ثلاثه فی ثلاثه:... و كتم ولیّه فی خلقه... و لا یزر أنّ احدكم بأحد من خلق اللّه فانّه لا یدرى أیّهم ولىّ اللّه » (بحارالانوار ، چاپ بیروت ، ج 72 / ص 147)
(خدای عز و جل سه چیز را در سه چیز مخفی کرده است : ... ولّی خود را در میان خلق خویش مخفی داشته است ... بنابراین مبادا هیچ یک از شماها احدی از بندگان خدا را کوچک شمارد ، زیرا نمی داند کدامیک از آن ها ولّی خدا است .)
همچنین حضرت علی علیه السلام در ضمن حدیثی فرمود :
« إنّ اللّه تبارك و تعالى أخفى أربعه فی أربعه... و أخفى ولیّه فی عباده فلا تستصغرنّ عبدا من عبید اللّه فربّما یكون ولیّه و أنت لا تعلم » (خصال صدوق ، ج 1 / ص 198 ، حدیث 26)
(خدای تبارک و تعالی چهارچیز را در چهارچیز پنهان نموده است : ... ولّی خود را در میان بندگان خویش پنهان داشته است . پس به هیچ بنده ای از بندگان خدا با چشم حقارت نگاه مکن که شاید همان (کسی که به او بی اعتنا هستی) ولّی خدا باشد و تو ندانی.)
سرانجام بد سخریّه و استهزاء
بی تردید، كسى كه به مردم اهانت كند و آنها را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد گناه بزرگى را مرتكب شده و باید در انتظار عواقب سوء و آثار بد آن باشد، زیرا هیچ عملى بدون بازتاب نخواهد بود:
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْرا یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرّا یَرَهُ . (زلزال / 7 و 8)
(پس در آن روز هر كس به قدر ذرّهاى كار نیك كرده آن را خواهد دید و هر كس به قدر ذرهاى كار زشت مرتكب شده آن را خواهد دید. )
از آثار بد هرزه گویى و مسخره كردن دیگران غفلت و بى تفاوتى و از دست دادن احساس مسئولیت است. افرادى كه به این بیمارى دچار مىشوند قهرا از ذكر خدا غافل شده و از عبادت پروردگار لذت نمی برند، یعنى در عبادت حضور قلب ندارند و با اكراه و بى میلى با آن روبرو مىشوند.
از قرآن كریم استفاده مىشود كه یكى از موجبات غفلت و فراموشى از یاد خدا استهزاء و تحقیر مؤمنان است، زیرا بندگان مؤمن، مظاهر دین و مفاخر شریعت سیّد مرسلیناند و بى اعتنایى به مقام و منزلت آنان موجب سلب توفیق و باعث تاریكى دل مىشود و سر انجام انسان را با دوزخیان گمراه، همراه و همنشین مىسازد
خداوند تعالى در كتابش آنگاه كه وخامت حال دوزخیان و كیفیت بازپرسى از آنان را ترسیم و تشریح مىكند و به جزع و فزع آنان براى بیرون آمدن و نجات از عذاب دردناك و سوزان دوزخ اشاره مىفرماید، با جمله «... اخْسَئُوا فیها وَ لا تُكَلِّمُون ». (مومنون / 108) (اى سگها ! دور شوید و با من سخن مگویید) به آنها پاسخ مىدهد.
و سپس مىفرماید:
«إنَّهُ كانَ فَریقٌ مِنْ عِبادى یَقُولُونَ رَبَّنا امَنّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ انْتَ خَیْرُ الرّاحِمینَ، فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّا حَتّى انْسَوْكُمْ ذِكْرى وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ، انّى جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَروُا انَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ.» (مومنون / 109 - 111)
این شما بودید كه وقتى گروهى از بندگان من مىگفتند: «پروردگارا ما ایمان آوردهایم، ما را بیامرز و بر ما ترحّم فرما كه تو بهترین رحم كنندگانى» آنها را به باد مسخره گرفتید تا آنجا كه مرا بكلى فراموش كرده بودید و تنها كارتان این بود كه بر آن خدا پرستان خنده مىكردید. اما امروز من به آنان به خاطر صبر و استقامتشان پاداش (نیك) مىدهم، كه تنها آنان پیروز و رستگارند.
حال كه معلوم شد یكى از موجبات غفلت و فراموشى از ذكر خدا استهزاى مؤمنان و بى احترامى به آنان است، باید دانست كه اگر كسى با همین حال از دنیا برود و توبه نكند زندگى سخت و طاقت فرسایى در انتظار اوست و در روز قیامت كور و نا بینا وارد محشر شده و مشمول رحمت الهى واقع نخواهد شد، چنانكه مىفرماید:
وَ مَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَانَّ لَهُ مَعیشَه ضَنْكا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیمَه اعْمى، قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنى اعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصیرا، قالَ كَذلِكَ اتَتْكَ ایاتُنا فَنَسیتَها وَ كَذلِكَ الْیَوْمَ تُنْسى. (طه/ 124_127)
هر كس از یاد من روى گرداند براى او زندگى سخت و تنگى خواهد بود و روز قیامت او را نابینا محشور مىكنیم. او مىپرسد: پروردگارا چرا مرا نابینا محشور كردى با اینكه من در دنیا بینا بودم؟ خدا در پاسخ مىگوید: این به خاطر آن است كه آیات ما به تو رسید ولى تو آنها را بكلى فراموش كردى و به كیفر آن امروز تو فراموش خواهى شد (: ما تو را فراموش مىكنیم).
فردا نوبت مؤمنان است
قرآن كریم در جاى دیگر مىفرماید: كسانى كه در دنیا افراد با ایمان را مسخره مىكنند و با خندههاى تمسخر آمیز و تحقیر كننده از كنارشان مىگذرند و با اشارههاى چشم و ابرو آنان را به مسخره مىگیرند و از این كار (زشت) خود اظهار سرور و خوشحالى نموده و به آن مباهات مىكنند و... باید بدانند كه فردا نوبت مؤمنان است كه بر آنها بخندند. اینك متن آیات :
• انَّ الَّذینَ اجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذینَ امَنُوا یَضْحَكُونَ. (مطففین / 29 - 32)
مجرمان و بد كاران همیشه در دنیا به مؤمنان مىخندیدند.
• وَ اذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ. (مطففین / 29 - 32)
و هنگامى كه از كنار مؤمنان مىگذرند با اشارههاى چشم و ابرو آنها را مسخره مىكنند.
• وَ اذَا انْقَلَبُوا الى اهْلِهِمُ انْقَلبُوا فَكِهینَ. (مطففین / 29 - 32)
و هنگامى كه به سوى خانواده خود باز مىگردند مسرور و خندانند.
• وَ اذا رَاوْهُمْ قالُوا انَّ هؤُلاءِ لَضالُّون. (مطففین / 29 - 32)
و هنگامى كه آنها را (مؤمنان را) مىدیدند مىگفتند اینها گمراهانند.
• وَ ما ارْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظینَ. (مطففین / 33 - 36)
در حالى كه آنها هرگز مأمور مراقبت و متكفّل آنان (: مؤمنان) نبودند.
• فَالْیَوْمَ الَّذینَ امَنُوا مِنَ الْكُفّارِ یَضْحَكُونَ. (مطففین / 33 - 36)
ولى امروز مؤمنان به كافران مىخندند.
• عَلىَ الارائِكِ یَنْظُرُونَ. (مطففین / 33 - 36)
در حالى كه بر تختهاى مزیّن بهشتى نشستهاند و نگاه مىكنند.
سپس به عنوان طعن و تمسخر گفته مىشود:
هَلْ ثُوِّبَ الْكُفّارُ ما كانُوا یَفْعَلُونَ ؟ (مطففین / 33 - 36)
آیا كافران پاداش اعمالشان را گرفتند؟
خلاصه اینكه سخریه و استهزاء نوعى عیب جویى است و سزاوار نیست انسان براى اینكه عدهاى را بخنداند مرتكب این گناه شود و دیگران را تحقیر كند و كسانى كه مردم را مسخره مىكنند به خود مغرورند و همین غرور و خودبینى آنان سبب مىشود كه افراد مؤمن و متدیّن را به چشم حقارت بنگرند و در نتیجه براى خود عذابى سخت و دردناك آماده كنند كه نمونهاى از آن در آیات فوق از نظرتان گذشت.
زیانهاى سخریه از منظر روایات
در روایات معصومین علیهم السلام نیز از كسانى كه مؤمنان را تحقیر و تمسخر مىكنند شدیدا نكوهش شده است. در این مورد به چند حدیث اكتفا مىشود .
• یاوه سرایى و خسران ابدى :
كسانى كه از راه غیبت، تهمت، اهانت و تحقیر مردم، دیگران را مىخندانند باید بدانند كه در روز قیامت از خاسران و زیانكارانند.
امام صادق -علیه السلام - فرمود:
«كان بالمدینه رجل بطّال یضحك النّاس منه فقال قد أعیانى هذا الرّجل أن أضحكه (یعنى علىّ بن الحسین) قال: فمرّ علىّ علیه السّلام و خلفه مولیان له قال: فجاء الرّجل حتّى انتزع ردائه من رقبته، ثمّ مضى، فلم یلتفت إلیه علىّ علیه السّلام فاتّبعوه و أخذوا الرّداء منه فجائوا به فطرحوه علیه، فقال لهم، من هذا؟ فقالوا: هذا رجل بطّال یضحك أهل المدینه فقال: قولوا له إنّ للّه یوما یخسر فیه المبطلون». (بحار الانوار / چاپ بیروت ، ج 46 / ص 68 ؛ مناقب آل ابی طالب ، ج 4 / ص 158 ؛ امالی صدوق ، ص 183 ، مجلس 39 ، حدیث 6 )
در شهر مدینه مردى پست و فرومایه بود كه كار او فقط هرزهگویى و خنداندن مردم بود. یك روز گفت كه این مرد (یعنى على بن الحسین) مرا عاجز كرده است زیرا تا كنون نتوانستهام او را بخندانم. (منتظر فرصتى بود) تا اینكه روزى امام سجاد علیه السلام به همراه دو تن از خدمتگزاران خود مىگذشت. او نیز (فرصتى به دست آورد) و عباى آن حضرت را از دوش مباركش كشید و رفت. امام هیچ گونه اعتنایى به او نكرد. كسانى كه آنجا بودند رفتند و رداى امام سجاد علیه السلام را از او گرفته و بر دوش مبارك آن بزرگوار انداختند. امام علیه السلام پرسید: این شخص كه بود؟ گفتند: او مرد هرزهگو و خوشمزهاى است كه مردم مدینه را مىخنداند. فرمود: به او بگویید خدا را روزى است كه در آن روز یاوهسرایان زیانكار خواهند شد.
به هر حال، تردیدى نیست كه این گونه افراد در روز قیامت گرفتار انواع عذاب و شكنجه خواهند شد و همان گونه كه در دنیا مؤمنان را مسخره مىكردند و مىخندیدند اهل ایمان نیز در روز قیامت بر آنها مىخندند.
پیامبر اكرم -صلّى اللّه علیه و آله- فرمود :
«إنّ المستهزئین بالنّاس یفتح لأحدهم باب من الجنّه فیقال هلمّ هلمّ فیجىء بكربه و غمّه فاذا أتاه اغلق دونه ثمّ یفتح له باب اخر فیقال هلمّ هلمّ فیجىء بكربه و غمّه فاذا أتاه اغلق دونه فما یزال كذلك حتّى إنّ الرّجل لیفتح له الباب فیقال له هلمّ هلمّ فلا یأتیه». (احیاء علوم الدین غزالی ، ج 3 / ص 131 ؛ معراج السعاده ، ص 402 ؛ جامع السعادات ، چاپ بیروت ، ج 2 / ص 288 )
در روز قیامت كسانى را كه در دنیا مردم را مسخره مىكردند مىآورند و درى از بهشت به روى آنان مىگشایند و به آنها مىگویند بیایید بیایید. آنها با آن همه سختى و ناراحتى به پیش مىآیند و همین كه نزدیك در مىرسند در به روى آنها بسته مىشود. سپس در دیگرى به روى آنها باز مىشود و گفته مىشود شتاب كنید شتاب كنید. این بار نیز آنها با ناراحتى حركت مىكنند و همین كه نزدیك این در مىروند آن نیز بسته مىشود و همین طور این كار تكرار مىشود تا جایى كه نا امید مىشوند و سر انجام دیگر به سوى هیچ درى نمىروند. در اینجا مؤمنان كه ساكنان بهشتاند به آنها نظاره مىكنند به آنان مىخندند.
نتیجه بحث
با توجه به مطالبى كه بیان شد، افراد متعهّد و مؤمن باید از این رفتار زشت و ناپسند از دو جهت دورى جویند :
- یكى آنكه هرزگى و مسخرگى بالطبع زشت است .
- دوم آنكه موجب گناه كبیره دیگر - یعنى غیبت- نیز مىشود .
پروردگارا ما را از لغزشها محفوظ بدار .