بسم الله الرحمن الرحیم
عروس ماه (6)
در قسمت قبل خواندیم که بالاخره حضرت مهدی عجل الله تعالی الشریف در شرایط سخت امنیتی پا به این دنیا گذاشتند.
حال ادامه داستان را می خوانیم.
هوا روشن شد و درب خانه امام به صدا درآمد، جاسوسان طبق عادت هر روز به خانه امام وارد شدند و شروع به جستجو کردند. هرکس خبر تازهای از این خانه به خلیفه میرساند، جایزه بزرگی دریافت میکرد.
اما به اذن خدا مهدی علیهالسلام پنهان گشت و آنها نتوانستند او را بیابند و دست از پا درازتر خانه امام را ترک کردند.
امام در خانه خود نشسته بودند و به موضوع مهمی فکر میکردند، از طرفی باید ولادت مهدی علیهالسلام از حکومت عباسی مخفی بماند و از طرف دیگر باید شیعیان از این موضوع باخبر بشوند.
امام میدانستند که در آینده عدهای پیدا میشوند که خواهند گفت: «امام یازدهم از دنیا رفت و هیچ فرزندی از او باقی نماند»
شیعیان باید حجت خدا را بشناسند، مهدی علیهالسلام امام دوازدهم آنها است. باید ایشان را به آنها معرفی کرد تا در آینده دچار فتنهها نشوند.
این وظیفه بسیار سنگینی است که خدا بر عهده امام حسن عسکری علیهالسلام گذاشته است.
معرفی امام دوازدهم باید با دقت زیادی انجام میشد.
کافی بود یکی از جاسوسان خلیفه از این موضوع با خبر شود و به خلیفه گزارش دهد، آن وقت خلیفه برای بدست آوردن مهدی علیهالسلام ممکن بود به هرکاری دست بزند، از دستگیری امام حسن عسکری و زندانی و شکنجه کردن او، تا کشتن نرجس و ...
خدا باید کمک میکرد تا امام حسن عسکری علیهالسلام بتواند این مأموریت را به خوبی انجام دهد.
ابرهای سیاه آسمان را پوشانده بود.
باران تندی باریدن گرفت.
مامورانِ خانه امام حسابی خیس شده بودند.
یکی از آنها گفت:«زیر این باران کسی از خانه بیرون نمیآید، بهتر است جایی برویم و پناه بگیریم»
وقتی به مرکز فرماندهی رسیدند دیدند همه ماموران مست شدهاند و در خوابی عمیق هستند. خیالشان راحت شد و با خود گفتند:«میتوانیم تا نماز صبح با خیال راحت اینجا بخوابیم»
در تاریکی شب گروهی به سمت خانه امام حسن عسکری میرفتند، انگار امام قبلا از همه آنها دعوت کرده بود تا آن شب به خانه امام بروند.
به خانه امام رسیدند و بخاطر نبودن ماموران به راحتی وارد خانه شدند.
همه در حضور امام عسکری علیهالسلام نشسته بودند. فرصت زیادی نبود بنابراین امام زودتر سر اصل مطلب رفتند.
امام فرمودند: «خداوند عالمیان به وعده خویش عمل کرد و امام دوازدهم شیعیان به دنیا آمد»
همه خوشحال شدند، بعضی ها به سجده افتادند و خدا را شکر کردند.
امام از اتاق بیرون رفتند و بعد از مدتی، درحالی که مهدی علیهالسلام را روی دست گرفته بودند، وارد اتاق شدند.
اشک در چشمان یاران امام حلقه زده بود.
از جای خود بلند شدند و ادای احترام کردند.
چهره مهدی علیهالسلام مانند ماه میدرخشید.
امام به یاران خود فرمودند: «این فرزندم مهدی علیهالسلام است که امام شما بعد از من میباشد. او همان قائم است که قیام خواهد کرد و دنیا را پر از عدل خواهد نمود.»
این پیام باید توسط یاران امام به همه تاریخ برسد!
خط امامت ادامه پیدا کرده است. دنیا هرگز بدون امام باقی نمیماند. اگر لحظه ای امام معصوم نباشد دنیا در هم میپیچد و زمین اهلش را در خود فرو میبرد.
امام میخواستند برای سلامتی فرزندش که تازه به دنیا آمده است عقیقه کنند.
قلم و کاغذ در دست گرفتند و نامه ای به بعضی از یاران نزدیک خود در شهرهای مختلف نوشتند و از آن ها خواستند تا گوسفندانی را خریداری نموده و برای مهدی علیهالسلام عقیقه کنند.
تعداد زیادی از شیعیان از گوشت گوسفند خوردند، ولی فقط تعدادی از ولادت مهدی علیهالسلام با خبر شدند.
امام حسن عسکری علیهالسلام نامه ای را به یکی از یاران خود دادند تا به ایران ببرند و او را از تولد امام دوازدهم با خبر کنند.
نامه برای یکی از شیعیان شهر قم بود.
«احمد بن اسحاق قمی»، که اهل قم او را شیخ صدا میزدند.
وقتی پیک امام به شهر قم رسید، شیخ را کنار مسجدی یافت که چندماه قبل به فرمان امام حسن عسکری علیهالسلام درحال ساخت بود.
برای پیک امام سوال شد که چرا این مسجد در خارج از شهر ساخته میشود؟
شیخ پاسخ او را اینگونه داد:
«این دستور امام است! این مسجد برای همیشه تاریخ شیعه است!
روزگاری خواهد آمد که شهر قم بسیار بزرگ میشود و این مسجد در مرکز شهر خواهد بود.
شیعیان در طول تاریخ به این مسجد خواهند آمد و نماز خواهند خواند. شایسته است هرکس که به قم سفر میکند در این مسجد نماز بخواند! اینجا مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام است »
ادامه دارد...
نویسنده و پژوهشگر:فاطمه استیری
منبع : کتاب نگین آفرینش (درسنامه دوره عمومی معارف مهدویت مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم) ،کتاب زندگانی امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور (علامه سید محمد کاظم قزوینی)
کتاب آخرین عروس (دکتر مهدی خدامیان آرانی)،کتاب شبهای تنهایی (محمد یوسفی )
معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص200 ـ 196؛ کمال الدین ج2 ، ص423 ـ 418؛ بحارالانوار ج 51، ص10 ـ 6؛ اثبات الهداة، ج 3، ص393؛ غیبت شیخ طوسی، ص 124